گویند: «اگر درِ شیشه عطر را باز بگذارند، عطرش مىپرد»، و این سخن جالبى است.
رایحه دلانگیز عطر را نباید حراج کرد و به تاراج داد؛ چرا که عصاره گلهاى عالم است و کمیاب و ارزشمند. پس باید قدرش را شناخت.
عفاف، همان رایحه دلانگیز عطر یاس را دارد؛ نجیب و دوستداشتنى. و حیف است که در مزبله نگاههاى شیطانى رها شود. اگر براى ایمنى از خطرها و آسودگى از مزاحمان، خود را بپوشانى، نه کسى ایراد مىگیرد و نه اگر هم ایراد بگیرد، اعتنا نمىکند؛ چرا که سخنش را بىمنطق و ناآگاهانه مىدانى.
عفاف، هم «گوهرى درونى» است، هم «جلوهاى برونى». جلوه بیرونىاش آن جلوه باطنى را محفوظ نگاه مىدارد.
اینکه مىگویند: «دل باید پاک باشد»، بهانهاى براى گریز جاهلانه از همین مصونیّت است و آویختن به شاخه «لا قیدى». وگرنه، از «دل پاک» هم نباید جز «نگاه پاک» و «رفتار پاک» برخیزد و برآید!
ظاهر، آینه باطن است و حجاب بیرونى، نماى آشکار آن «طهارتِ درونى» است.
«از کوزه همان برون تراود که در اوست».