زن، به خاطر ارزش و کرامتى که دارد، باید محفوظ بماند و خود را حراج نکند و در بازار سوداگران شهوت، خود را به بهاى چند نامه و نگاه و لبخند نفروشد.
زن، به خاطر لطافتى که دارد، نباید در دستهاى خشن کامجویان دیو سیرت، که نقاب مهربانى و عشق، به چهره دارند، پژمرده شود و پس از آنکه گُلِ عصمتش را چیدند، او را دور اندازند، یا زیرپایشان له کنند.
زن، به خاطر عصمتى که دارد و میراثدار پاکى مریم است، نباید بازیچه هوس شود و به ویروس گناه، آلوده گردد. گوهر عفاف و پاکى، کمارزشتر از طلا و پول و محصول باغ و وسایل خانه نیست. دزدان ایمان و غارتگران شرف نیز فراواناند. گرگانى در لباس میش، این سو و آن سو کمین کردهاند.
سادگى و خامى است که کسى خود را در معرض دید و تماشاى نگاههاى مسموم و چشمهاى ناپاک قرار دهد و به دلبرى و جلوهگرى و طنّازى بپردازد و خیال کند همیشه در این بازى برنده است! به غلط، مىاندیشد که بیماردلان و رهزنان عفاف، او را به وسوسه نمىاندازند و مىتواند از زهر نگاهها و نیش پشههاى شهوت، درامان بماند!
آنکه «ایمان» را به لقمهاى نان مىفروشد، آنکه «یوسف زیبایى» را با چند سکّه قلب، عوض مىکند، آنکه «کودک عفاف» را جلوى صدها گرگ گرسنه مىبرد و به تماشا مىگذارد، روزى هم «پشت دیوار ندامت» خواهد نشست و اشک ندامت بر دامن حسرت خواهد ریخت. و سرانجام، در آخرت هم، به آتش بىپروایى خود خواهد سوخت.