بعضى از «نگاه»ها، ویروس «گناه» منتشر مىکنند. بعضى از چهرهها هم، حشره مزاحمت جمع مىکنند. پس عفاف، هم در این سو که مىنگرد باید رعایت شود، هم در آن سو که در معرض نگاه است.
بىخیالى هم حدّى دارد!
خراب کردن همه دیوارها و برداشتن همه پردهها و بازگذاشتن همه درها و پنجرهها، نشانه تیرهاندیشى است، نه روشنفکرى! علامت جاهلیّت است، نه تمدّن!
مىگویید نه؟ به طومار کسانى نگاه کنید که پس از رسوایى و بىآبرویى، با دو دست پشیمانى بر سر غفلت خویش مىزنند و بر جهالت خود، لعنت مىفرستند و بر آن همه خوشخیالى و سادگى خود مىخندند و مىگریند.
کسى که از «جماعت رسوا» نگریزد، «رسواى جماعت» مىشود!
از اوّل که جامه عفاف، سفید و شفّاف است، نباید گذاشت چرکابه گناه برآن بپاشد. از اوّل باید مواظب بود این کاسه چینى نشکند و این جام بلورین، تَرَک بر ندارد. از اوّل نباید به پاى ویرانه، اجازه ورود به مزرعه نجابت داد، تا بوتههاى نورسِ عصمت را لگدمال کند.
ولى... گریه بىحاصل است و بىثمر، وقتى که شاخه شکست و گُل، چیده شد!
مگر هر «رابطه»اى خوب و هر «محبّت»ى مقدّس است؟ گاهى رابطهها، دامْگسترىهاى موذیانهاى براى شکارند. وقتى شکارِ سادهلوح در دام مىافتد، بر سادهلوحى و زودباورى و خوشخیالى خویش، لعنت مىکند.
چرا برخىها شرط «احتیاط» را از دست مىدهند و خود را در معرض بارش ترکشهاى خطرناک، قرار مىدهند؟ آیا اینهمه ترکش خورده از نگاههاى مسموم، براى عبرت، کافى نیست؟!
بسیارى از گناهها، زاییده نگاهها یا در معرض نگاه بودن است. پس، فاصله چندانى بین «نگاه» و «گناه» نیست!
تا کى مشترى سادهلوحِ لبخندهایى باشیم که «لبخند فروشان» به صورت یک تله و دام مىگسترانند؟ مىدانید چه تعداد مبتلایان به ویروس هوس، در بستر گناه آرمیدهاند؟
کنار هر نگاه، دو فرمان است:
دل و شیطان مىگوید: «چشم بدوز!».
دین و رحمان مىگوید: «چشم و دیده فروبند!».
عفاف، به اطاعت از کدام یک از این دو فرمان است؟
سخن آخر آنکه: چنان نیست که هرکس به آزادىهاى حرام و ارتباطهاى آلوده و هوسناک، تن ندهد، عقب افتاده و ضعیف و بىدست و پاست! برعکس، هنرمند، کسى است که بتواند خود را نگهدارد و هنر و قدرت «پاک زیستن» را داشته باشد، وگرنه، گناه و آلودگى که هنر نیست؛ چون هم آسان است و هم از هر کس بر مىآید.
در بوستان زندگى، از «گل عفاف» مراقبت کنیم... .