جمله «من این را مىخواهم»، یکى از فراگیرترین جملات انسانى است که اختصاص به نژاد، مذهب، جنسیت، جغرافیا و تاریخ خاصّى ندارد. همه انسانها خواستههایى دارند که آن را طلب مىکنند. اینگونه جملات، از غریزهاى به نام «خواست» یا «شهوت» (به معناى عام آن) سرچشمه مىگیرند. شهوت، میل به هر آن چیزى است که خوشایند انسان باشد. انسان به آنچه مورد علاقه خود بیابد، متمایل مىشود و آن را طلب مىکند؛ چه خوارکى باشد، یا پوشاکى و یا چیزهاى دیگر. چنین حالتى، ناشى از غریزه یاد شده است.
در مقابل «شهوت»، غریزه «غضب» (به معنى عام آن) قرار دارد که بر اساس آن، انسان هر آنچه را انسان مخالف میل و علاقه خود بیابد، از خود مىراند و خود را از آن دور مىسازد.
غریزه شهوت، زیادهطلب، بىطاقت و کم تحمّل است. هر آنچه طلب کند، باید فوراً برآورده شود. جالب اینجاست که برآوردن خواسته شهوت، نهتنها آن را آرام نمىسازد، بلکه بر دامنه و عمق آن مىافزاید و طمع و ولع سیرىناپذیر آن را افزایش مىدهد.
به بیان دیگر، شهوت، اگر مهار نشود، غریزهاى افسارگسیخته است که حد و مرزى نمىشناسد. چنین امرى دو پیامد منفى خواهد داشت. یکى آسیب رسیدن به خود شخص است؛ زیرا خواست انسان، همواره با مصلحت وى مطابقت ندارد و لذا برآوردن تمام خواستهها ثمرهاى جز تباه ساختن سرمایه و آینده فرد نیست. پیامد منفى دوم، تجاوز به قلمروِ دیگران و پایمال ساختن حقوق آنان است؛ زیرا شهوت، اگر مدیریت و کنترل نشود، براى دیگران نیز حقّى را به رسمیت نخواهد شناخت.
بنابراین، نمىتوان خواست بشر را یله و رها ساخت و آن را در هر آنچه مىخواهد، آزاد گذاشت. بلکه باید آن را به «مصلحت خود» و «حقّ دیگران» محدود ساخت. اعمال چنین محدودیتى نسبت به شهوت، و کنترل و مدیریت آن در محدوده یاد شده، «عفّت» نامیده مىشود. عفّت، یعنى کنترل شهوت و مهار کردن آن، و بىعفّتى یعنى افسار گسیختگى شهوت و آزاد گذاشتن آن.